حرفهای خود مونی

در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدنهایی که فقط پاهایم را از من گرفت درحالیکه گویی ایستاده بودم...چه غصه هایی که فقط سپیدی مویم حاصل شد!درحالیکه قصه ای کودکانه بیش نبود!دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود واگر نه نمیشود. به همین سادگی!کاش نه میدویدم و نه غصه میخوردم بجاش فقط او را نگه میداشتم...

نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1391برچسب:,ساعت 22:49 توسط علی صاحبی|

صفحه قبل 1 صفحه بعد


آخرين مطالب
» جماعت عاشق
» اعتراف...
» عکسایی که شاید تا حالا ندیده باشی....
» از صمیم قلب ...
» خيلي ها دلت رو بشكنن و تو فقط سكوت كني
» یخچال گرایی
» (شکسپیر)
» سنگ قبر...
» سلطان قلب ها
» يه كم بخند....
» آخرین جملات افراد مختلف قبل از مرگ
» پرسشنامه ای که در جهان آخرت باید پر کنید!!!
» مگس قندپرست
» دستان پاک
» آدم
» ثریا...
» بدون شرح...
» باز امتحانا شروع شد...
» موبایل...
» ما...
» زبان پارسی....!!؟؟
» تشبیه
» به سلامتی
» ناشناس
» توصیه به استادو دانشجو-(نامه ابراهام لینکن به معلم پسرش)
» آموخته ام که
» ایمان تو...
» به همین سادگی....
» رفتن
» برگ باران خورده
» یک ورق از سرنوشت من بخوان
» عاشقم باش
» بیصدا اما دلخراش
» خاطراتی خواندنی از یک پزشک
» طنز دوست دختر چيست؟
» فروهر...
» درسی بیاد ماندنی از دونده ای که آخر شد
» این متن را دو بار بخوانید
» نامه ای از طرف خدا....
» انشای کودکانه ...
» از کتاب شاهزاده کوچولو
» راه...

Design By : Pichak